.:* ترش *:.

(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ب.ر.ن.ا)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)

.:* ترش *:.

(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ب.ر.ن.ا)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)(ترش)

کی؟؟؟؟؟؟؟

اونی که برای دیدنش ستاره میشمری اهل نازه. پس با یه خواهش آسون نمیاد

شب رفتنت

شب رفتنت عزیزم هرگز از یادم نمیره واسه هر کسی که میگم قصشو آتیش میگیره  دم من یه دریا خون بود چشم تو یه دنیا تردید آخرین لحظه نگاهت غصه داشت باز ولی خندید شب رفتنت یه ماهی تویه خشکی رفتو جون داد زلزله خیلی دلارو اون شب از غصه تکون داد اما اون شب شیشه های خونرو زدن شکستن پا به پام عکسایه نازت اومدن تا صبح نشستن تو چرا از اینجا رفتی تو چرا از اینجا رفتی تو که مثله قصه هایی گلم از چه چیزی باشه نه بدی نه بی وفایی شب رفتنت نوشتی شدی قربونیه تقدیر نقرهی اشکایه من شد دوره گردنت یه زنجیر شب تلخ رفتن تو گلدونامون اشکی بودن قهطی سفیدیا بود همه انگار مشکی بودن شب رفتنت که رفتی گفتی دیگه چارهای نیس دیدم اون بالا ها انگار عکس هیج ستاره ای نیس شب رفتن تو یاس ها  دلمو دل داری دادن اونا عاشقن ولی تنها نیستن که زیادن بارون اون شب دستشو از سر چشمام بر نمیداشت من تا می خواستم ببارم هر کسی میدید نمیزاشت شب رفتن تو رفتم سراق تنها نوارت اون که واسم همه چی بود آره تنها یادگارت سرنوشت ما یه میدون زندگی اما یه بازی پیشه اسم ما نوشتن حقت باید ببازی شب رفتن تو خوندن واسه من همه لالایی یکی میگفت که غریبی یکی میگفت بی وفایی شب رفتن تو ابرا  وا سه گریه کم آوردن آشنا ها برای زخم  واز شدم مرحم آوردن شب رفتن تو تسبیح از دست گلدونا افتاد قلب آرزو هام انگار واسه ی همیشه وایساد شب رفتن تو قربت جای اونجا اینجا پیچید دل تو بدون منظور رفتو خوش بختیمو دزدید  شب رفتن تو دیدم یکی از قناریا مرد فرداش اما دست قسمت اون یکیرم با خوشس برد شب رفتن تو چشمات راس راسی چه برقی داشتن این همه آدم چرا من پس با من چه فرقی داشتن شب رفتنت پاشیدم همه اشکامو تو کوچه قولتو آروم گذاشتم پیش قرآن لب تاقچه شب رفتنت دلم رفت پیش چشمایی که خیسن پیش شاعرا که داعم از مسافر می نویسن شب رفتن تو دیدم تا که غم نیاد سراقت هیچ زمون روشن نمیشه واسه ی کسی چراقت شب رفتن تو دیدم خیلیه غمهای شاعر روی شیشمون نوشتم میشینم به پات مسافر برو تا همه بدونن سفرم اینقدا بد نیس واسه گفتن از تو اما هیشکی شاعری بلد نیس برو تا همه بدونن سفر اینقدا بد نیس واسه گفتن از تو اما هیشکی شاعری بلد نیس 

...

یادمه اولین روز گونه هامو ترک کردید وقتی دیدید دیوونم حرفامو باور کردید خیالتون راحت شد که بی شما میمیرم محبتو از اون وقت کمتر و کمتر کردید گفته بودید با منید حتی اگه نباشم کلاق خبر میاورد شبو با کی سر کردید شما دوسم نداشتید از  چشماتون می بارید شما دوسم نداشتید از چشماتون میبارید نمیدونم شعرامو واسه چی از بر کردید از هرجا میگذشتید گل به پاتون میریختم شما بجاش تو قلبم هزارتا خنجر کردید عزیز بودید فراوون زجرم دادید چه آسون وجودتونو با زجر واسم عزیز تر کردید  به یادتون نمونده تو اون غروب پاییز به یادتون نمونده تو اون غروب پاییز پیش هزارتا شاهد دستم انگشتر کردید چه روزایی که شونم پناه اشکاتون شد رو زانو های خستم خستگی رو در کردید انگار خوشی نمیخواست من مزشو بفهمم یه روز که گل میدادم نداده پرپر کردید چیزی نبود تا اون روز آروم بودیمو خوشبخت تمام این کارارو اون روزه آخر کردید پس نظرامون چی میشه پس نظرامون چی میشه حتما به یادتون نیست واسه ضریح آقا نظر کبوتر کردید حق با شماس من کجا  شما کجا و تقدیر میوهی خوشبختی رو همیشه نوبر کردید من که چیزی نگفتم که دلتون گرفته این اولین باره که شما باهام قهر کردید همون کلاقه می گفت یه جا شمارو دیده انگشترو تو دسته یک کس بهتر کردید  من که پسش ندادم دادم به همسایتون گفتم دیگه درست نیس شما ما رو ترک کردید یه چیزی می نویسم  خدا منو ببخشه اگه یه وخت بهم خورد  منطزرم بر گردید یه می نویسم  خدا منو ببخشه  اگه یه وخت بهم خورد منتظرم بر گردید